کف ّ نفس کردن. حفظ خود کردن. مواظب خود بودن. دم نزدن. بیخود سخن نگفتن. (یادداشت بخط مؤلف) : اگر خود بدارند با خویشتن بزرگان که باشند از آن انجمن. فردوسی
کف ّ نفس کردن. حفظ خود کردن. مواظب خود بودن. دم نزدن. بیخود سخن نگفتن. (یادداشت بخط مؤلف) : اگر خود بدارند با خویشتن بزرگان که باشند از آن انجمن. فردوسی
بهیچ شمردن. بی ارزش داشتن: گر این درخورد با خرد یاد دار سخنهای ایرانیان باد دار. فردوسی. منیژه بدو گفت دل شاد دار همه کار نابوده را باد دار. فردوسی، کنایه از اندیشه های باطل و فاسد کردن باشد. (انجمن آرا). رجوع به باد در سر کردن و باد در سر افکندن و باد در سر داشتن و باد در سر بودن و باد در کلاه افکندن و باد در کلاه بودن و باد در کلاه داشتن و باد در زیر دامن داشتن و باد در سر شدن شود: گر آنی که بدخواه گوید مرنج وگر نیستی گو برو بادسنج. سعدی (بوستان)
بهیچ شمردن. بی ارزش داشتن: گر این درخورد با خرد یاد دار سخنهای ایرانیان باد دار. فردوسی. منیژه بدو گفت دل شاد دار همه کار نابوده را باد دار. فردوسی، کنایه از اندیشه های باطل و فاسد کردن باشد. (انجمن آرا). رجوع به باد در سر کردن و باد در سر افکندن و باد در سر داشتن و باد در سر بودن و باد در کلاه افکندن و باد در کلاه بودن و باد در کلاه داشتن و باد در زیر دامن داشتن و باد در سر شدن شود: گر آنی که بدخواه گوید مرنج وگر نیستی گو برو بادسنج. سعدی (بوستان)
دارای بوی بودن. بوی متصاعد کردن: باغ بنفشه و سمن بوی ندارد ای صبا غالیه ای بسای از آن طرۀ مشکبوی او. سعدی. فصل نوروز که بوی گل و سنبل دارد لطف این باد ندارد که تو می پیمایی. سعدی. - بوی داشتن زخم،ناسور شدن زخم از رسیدن بوی مشک و گل. (آنندراج)
دارای بوی بودن. بوی متصاعد کردن: باغ بنفشه و سمن بوی ندارد ای صبا غالیه ای بسای از آن طرۀ مشکبوی او. سعدی. فصل نوروز که بوی گل و سنبل دارد لطف این باد ندارد که تو می پیمایی. سعدی. - بوی داشتن زخم،ناسور شدن زخم از رسیدن بوی مشک و گل. (آنندراج)
معمور کردن دایر کردن بر پا داشتن مقابل ویران کردن خراب کردن، زراعت کردن کاشتن، پر کردن ممتلی کردن، بسامان کردن منظم ساختن، مرفه کردن در رفاه داشتن، یا آباد کردن لشکر (سپاه) ساز و برگ و مواجب دادن بلشکریان
معمور کردن دایر کردن بر پا داشتن مقابل ویران کردن خراب کردن، زراعت کردن کاشتن، پر کردن ممتلی کردن، بسامان کردن منظم ساختن، مرفه کردن در رفاه داشتن، یا آباد کردن لشکر (سپاه) ساز و برگ و مواجب دادن بلشکریان