جدول جو
جدول جو

معنی بود داشتن - جستجوی لغت در جدول جو

بود داشتن
دوام داشتن، سالم بودن اجناس و اشیا خاصه پارچه، حالت ازدیاد
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بَ شُ دَ)
کف ّ نفس کردن. حفظ خود کردن. مواظب خود بودن. دم نزدن. بیخود سخن نگفتن. (یادداشت بخط مؤلف) :
اگر خود بدارند با خویشتن
بزرگان که باشند از آن انجمن.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(نَ ثَ)
دارای بوبودن.
لغت نامه دهخدا
(مُ رَ عَ)
بهیچ شمردن. بی ارزش داشتن:
گر این درخورد با خرد یاد دار
سخنهای ایرانیان باد دار.
فردوسی.
منیژه بدو گفت دل شاد دار
همه کار نابوده را باد دار.
فردوسی، کنایه از اندیشه های باطل و فاسد کردن باشد. (انجمن آرا). رجوع به باد در سر کردن و باد در سر افکندن و باد در سر داشتن و باد در سر بودن و باد در کلاه افکندن و باد در کلاه بودن و باد در کلاه داشتن و باد در زیر دامن داشتن و باد در سر شدن شود:
گر آنی که بدخواه گوید مرنج
وگر نیستی گو برو بادسنج.
سعدی (بوستان)
لغت نامه دهخدا
(نَ حَ)
دارای بوی بودن. بوی متصاعد کردن:
باغ بنفشه و سمن بوی ندارد ای صبا
غالیه ای بسای از آن طرۀ مشکبوی او.
سعدی.
فصل نوروز که بوی گل و سنبل دارد
لطف این باد ندارد که تو می پیمایی.
سعدی.
- بوی داشتن زخم،ناسور شدن زخم از رسیدن بوی مشک و گل. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
رهبر داشتن. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به بلد شود
لغت نامه دهخدا
(نَ)
مقید بودن. گرفتار بودن: امیر محمد از صدر بزیر آمد و بند داشت... و ما وی را بدیدیم... و گریستن بر ما افتاد. (تاریخ بیهقی)
لغت نامه دهخدا
معمور کردن دایر کردن بر پا داشتن مقابل ویران کردن خراب کردن، زراعت کردن کاشتن، پر کردن ممتلی کردن، بسامان کردن منظم ساختن، مرفه کردن در رفاه داشتن، یا آباد کردن لشکر (سپاه) ساز و برگ و مواجب دادن بلشکریان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بروا داشتن
تصویر بروا داشتن
جایزه داشتن، روا داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سود داشتن
تصویر سود داشتن
فایده داشتن منفعت داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بلد داشتن
تصویر بلد داشتن
رهبر داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روا داشتن
تصویر روا داشتن
مجاز شمردن
فرهنگ واژه فارسی سره
سودمندبودن، مفید بودن
متضاد: مضر بودن، پربهره بودن، سودآور بودن، استفاده کردن، سود بردن
متضاد: زیان کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از کمبود داشتن
تصویر کمبود داشتن
أن يكونّ هناك نقصٍ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از کمبود داشتن
تصویر کمبود داشتن
Lack
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از کمبود داشتن
تصویر کمبود داشتن
manquer
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از کمبود داشتن
تصویر کمبود داشتن
欠ける
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از کمبود داشتن
تصویر کمبود داشتن
ontbreken
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از کمبود داشتن
تصویر کمبود داشتن
carecer
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از کمبود داشتن
تصویر کمبود داشتن
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از کمبود داشتن
تصویر کمبود داشتن
brakować
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از کمبود داشتن
تصویر کمبود داشتن
не хватать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از کمبود داشتن
تصویر کمبود داشتن
бракувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از کمبود داشتن
تصویر کمبود داشتن
carecer
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از کمبود داشتن
تصویر کمبود داشتن
mancare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از کمبود داشتن
تصویر کمبود داشتن
कमी होना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از کمبود داشتن
تصویر کمبود داشتن
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از کمبود داشتن
تصویر کمبود داشتن
kekurangan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از کمبود داشتن
تصویر کمبود داشتن
부족하다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از کمبود داشتن
تصویر کمبود داشتن
לחסר
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از کمبود داشتن
تصویر کمبود داشتن
کمی ہونا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از کمبود داشتن
تصویر کمبود داشتن
অভাব থাকা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از کمبود داشتن
تصویر کمبود داشتن
ขาด
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از کمبود داشتن
تصویر کمبود داشتن
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از کمبود داشتن
تصویر کمبود داشتن
eksik olmak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی